دفتر وکالت علی مسلمی

علی مسلمی وکیل پایه یک دادگستری

دفتر وکالت علی مسلمی

علی مسلمی وکیل پایه یک دادگستری

دفتر وکالت علی مسلمی

قوانین مثل تور ماهی نیستند که در پی صید به دریا انداخته شوند، آنها حکم چراغ های دریایی هستند که وظیفه راهنمایی دارند

آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

فرزند خواندگی

فرزند خواندگی

فرزندخواندگی نهاد قانونی است که به موجب آن رابطه خاصّی بین فرزندخوانده و پدرخوانده و مادرخوانده به وجود می‏آید. این امر در طول تاریخ حقوق، سابقه نسبتا طولانی دارد و در ادوار مختلف با اهداف گوناگون مورد توجه قرار گرفته است. 
این تأسیس حقوقی پس از سیر تحولاتی در حال حاضر به صورت‏های کامل و ساده یا ناقص در حقوق کشورهای غربی با آثار متفاوت پذیرفته شده است. 
در ایران با وجود سابقه پذیرش این نهاد در دوران حکومت ساسانیان و اعتبار آن در نزد زرتشتیان، با نفوذ اسلام منسوخ گردید ولی به علّت فواید فردی و اجتماعی و نیاز مبرم جامعه و استقرار عدالت و حمایت از اطفال بدون سرپرست تحت عنوان «سرپرستی اطفال بدون سرپرست» با آثار حقوقی مشخصی احیا گردیده است.


 

فرزند خواندگی

 

مقدمه
پیش از ورود در بحث فرزندخواندگی و آثار حقوقی آن در حقوق ایران، لازم است به منظور روشن شدن بیشتر موضوع، بویژه چگونگی به وجود آمدن نهاد فرزندخواندگی در نظام حقوقی ایران، مفهوم فرزندخواندگی و چگونگی پیدایش این نهاد حقوقی و تحول تاریخی آن ـ گرچه به اختصار ـ مورد بررسی قرار گیرد.
مفهوم فرزندخواندگی
فرزندخواندگی عبارت از یک رابطه حقوقی است که بر اثر پذیرفته شدن طفلی به عنوان فرزند، از جانب زن و مردی به وجود می‏آید؛ بدون آنکه پذیرندگان طفل، پدر و مادر واقعی آن طفل باشند.
در لسان حقوقی، فرزند به کسی گفته می‏شود که از نسل دیگری باشد و بین آنها رابطه خونی و طبیعی وجود داشته و بین پدر و مادر او جز در موارد استثنایی رابطه زوجیّت ایجاد شده باشد. ممکن است زن و شوهری فرزند غیر را به فرزندی بپذیرند که در این صورت قانون گذار چنین کودکی را در حکم فرزند این خانواده به شمار می‏آورد و آثاری برای این رابطه حقوقیِ مجازی می‏شناسد.
تفاوت فرزند واقعی و فرزند حکمی یا ظاهری در این است که پیوند موجود بین فرزند حقیقی و پدر و مادر وی پیوندی طبیعی و ناگسستنی است و رابطه حقوقی بین آنها هرگز از بین نخواهد رفت، ولی پیوند بین فرزند و پدر و مادر خوانده به آن محکمی نیست و عواملی نظیر انحلال خانواده و غیره بسته به سیاست قانونگذار ممکن است رابطه حقوقی موجود را زایل کند.
 سابقه تاریخی فرزندخواندگی
فرزندخواندگی نهادی است که به اشکال گوناگون، در بین جوامع و تمدنهای متنوع تاریخی، نسبتا سابقه طولانی دارد. محقّقان برای پیدایش آن علل متفاوتی ذکر کرده‏اند. بیشتر پژوهشگران بر این عقیده‏اند که فرزندخواندگی، ریشه در نیاز نظامی و اقتصادی داشته و گاهی عوامل روحی و معنوی یا عاطفی موجب پیدایش آن شده است؛ در حال حاضر نیز این نهاد براساس نیازهای معنوی خانواده و کودک بدون سرپرست استوار است.
در گذشته دور، رؤسای قبیله‏ها به منظور تقویت بنیه دفاعی و زیاد شدن قدرت قبیله‏ای و داشتن جمعیّت فراوان، خانواده‏ها و اعضای قوم را به داشتن فرزند زیادتر تشویق می‏کردند و به افراد کثیرالاولاد، صِله قابل توجّهی می‏بخشیدند که بتدریج، داشتن فرزند وظیفه‏ای مقدس و سنّتی حسنه شناخته شد و ارزش مذهبی پیدا کرد، به نحوی که افراد بدون فرزند در خود احساس کمبود می‏کردند و دچار مشکلات روحی می‏شدند. و متفکّران برای حل این مشکل و جبران این کمبود، راه حلی اندیشیدند و چنین مرسوم گردید: افرادی که با وجود اشتیاق و علاقه فراوان به داشتن فرزند از این موهبت محروم بودند، فرزند خواندگانی انتخاب و جانشین فرزند واقعی نمایند.کم‏کم این طرز تفکّر در ذهن مردم به عنوان سنت حسنه رسوخ کرد. از طرف دیگر در میان اقوام گذشته، خانواده براساس قدرت پدری یا پدر شاهی (patrin cat) استوار بود و رئیس خانواده قدرت فوق‏العاده‏ای داشت؛ به طوری که قادر بود به میل خود افراد و اعضای خانواده را تعیین و به هر ترتیبی که می‏خواست، خانواده خود را شکل می‏داد و حتّی قادر بود اطفال و فرزندان واقعی و طبیعی خود را از خانواده اخراج و بیگانه‏ای را به فرزندی بپذیرد. در رسم قدیم به منظور حفظ آیین دینی و مراسم و شعائر مذهبی و استقرار آداب خانوادگی و ایجاد نیرو و توانمندی لازم و همچنین برای نگاهداری و نگهبانی اماکن متبرکه و تأمین قوای کافی در جهت تأمین این اهداف، فرزندخواندگی از اهمیت فراوانی برخوردار بود و کثرت و تعدد فرزندخواندگان سبب افزایش ارزش و اعتبار خانواده‏ها می‏گردید. در میان رومیان قدیم نیز چنین مرسوم بود که بعد از فوت رئیس خانواده، پسر وی ریاست خانواده را عهده‏دار می‏گردید. به همین دلیل، داشتن فرزندان ذکور اهمیت فراوانی داشت؛ زیرا تصور مردم چنین بود که اگر مردی فوت شود و پسر نداشته باشد، کانون خانواده از هم پاشیده خواهد شد و نیز معتقد بودند دختر هر خانواده با ازدواج کردن باید آداب و آیین خانواده اصلی خود را ترک کند و الزاما به آیین خانواده شوهر بپیوندد؛ بنابراین دختر قادر نبود آداب و سنن خانواده اصلی خود را حفظ کند؛ در نتیجه هر مرد رومی و رئیس خانواده، داشتن پسر را یک نیاز حتمی و امری ضروری می‏دانست و اگر پسری نداشت یا قادر نبود صاحب فرزند شود، بر حسب ضرورت، پسر شخص دیگری را به فرزندی می‏پذیرفت و برای به دست‏آوردن فرزندخوانده ناچار بود با یکی از رومیان دارای پسران متعدّد، توافق کند تا یکی از پسرانش را به وی بفروشد و از تمام حقوق خود نسبت به آن پسر صرفنظر کند. تشریفات چنین بود که طرفین و طفل در دادگاه حضور می‏یافتند و پدر کودک در نزد قاضی سه مرتبه اظهار و اعلان می‏کرد پسرم را به مرد حاضر در دادگاه فروختم و با این اعلان دیگر هیچ گونه حقی بر آن فرزند نداشت و سپس پدرخوانده تسلیم کودک را به عنوان پسرخوانده خود از وی می‏خواست و قاضی دادگاه سکوت پدر واقعی طفل را حمل بر رضایت وی بر این اقدام می‏کرد و کودک را به پدرخوانده تحویل می‏داد. با طی این تشریفات، رابطه طفل با خانواده اصلی به طور کامل زایل و قطع شده، رابطه حقوقی وی با پدرخوانده برقرار می‏گردید و در نتیجه، نام و مشخصات خانوادگی پدرخوانده بر فرزندخوانده نهاده می‏شد، ولی لقب خانوادگی قبلی وی به مشخصات خانوادگی جدید اضافه می‏گردید.
در حقوق مسیحیت، خانواده براساس ازدواج استوار بود و نهادی تحت عنوان فرزندخواندگی در مذاهب گوناگون دین مسیح پذیرفته نشده بود؛ لذا در حقوق مبتنی بر مذهب در کشورهای اروپایی از جمله در حقوق قدیم فرانسه فرزندخواندگی اعتماد و ارزش قدیم خود را از دست داده و یا بسیار ضعیف شده بود.
در فرانسه بعد از وقوع انقلاب کبیر، مقرراتی در زمینه فرزندخواندگی به وسیله مجمع قانون گذاری آن کشور در در تاریخ 18 ژانویه 1792 پیش بینی گردید، ولی در سال 1804، «تدوین کنندگان مجموعه قانون مدنی» (Codsivil) پذیرش فرزندخواندگی دچار تردید شدند، ولی به توصیه ناپلئون بناپارت این نهاد حقوقی در مجموعه قانون مدنی و در نهاد خانواده جای خود را پیدا کرد و قرار شد بین فرزند واقعی و فرزندخوانده تفاوتی نباشد. امّا کمیسیون تدوین قانون مدنی، شرایط بسیار سنگین و دقیقی برای تحقق فرزندخواندگی در نظر گرفت و آثار محدودی برای این تأسیس حقوقی پیش بینی‏کرد.
شرایط سخت و سنگین جامعه فرانسه سبب شد که فرزندخواندگی نتواند موقعیت و رشد مناسبی پیدا کند، ولی بعد از جنگ بین‏الملل اول (1918 ـ 1914) که مشکلات عدیده اجتماعی پیش آمد، به منظور حمایت و سرپرستی کودکان قربانی حادثه جنگ، در مقررات و شرایط فرزندخواندگی تحولاتی پیش آمد و از شدت شرایط و مشکلات سابق آن کاسته شد. لذا در 19 ژوئن 1923 آثار حقوقی بیشتری برای فرزندخواندگی در نظر گرفته شد و تسهیلاتی در زمینه فرزندخواندگی فراهم گردید. همین امر باعث شد که فرزندخواندگی گسترش و افزایش قابل توجهی پیدا کند. بتدریج در سالهای 1939 و 1941 و 1957 و 1963 و 1966 و.....، تغییرات و تحولات اساسی به منظور حمایت از اطفال بدون سرپرست و استحکام بخشیدن به کانون خانوادگی و سالم سازی جامعه در امر فرزندخواندگی به وجود آمد و سرانجام دو نوع فرزندخواندگی «ساده» و «کامل» با آثار حقوقی متفاوت در حقوق کشور فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی متأثر از حقوق فرانسه برقرار گردید.
«فرزندخواندگی کامل»، نهادی است که در این نهاد بین فرزندخوانده از جهت حضانت و تربیت و ولایت و حرمت نکاح و توارث و استفاده از نام خانوادگی پذیرنده کودک، با فرزند واقعی تفاوتی وجود ندارد و رابطه فرزندخوانده کامل با خانواده اصلی وی کاملاً قطع می‏شود. ولی «فرزندخوانده ساده» فقط از بعضی از مزایای فرزندواقعی بهره‏مند می‏شود؛ این نوع فرزندخواندگی قابل فسخ است و رابطه کودک با خانواده اصلی وی نیز قطع نمی‏شود.
در ایران قبل از حمله اعراب و پیش از استقرار ضوابط اسلامی، فرزندخواندگی توأم با اعتقادات مذهبی مرسوم بود. زرتشتیان که بیشتر مردم ایران را تشکیل می‏دادند، بر این باور بودند که فرزند هر کس پل ورود او به بهشت است و افراد فاقد اولاد در روز قیامت و دنیای دیگر پلی ندارند تا از طریق آن وارد بهشت گردند؛ این گونه افراد عقیم و بدون‏فرزند می‏توانستند از راه فرزندخواندگی برای ورود به بهشت پل‏سازی نمایند. در ایران سه نوع فرزندخواندگی مرسوم بود:
نخست: «فرزندخوانده انتخابی» و آن فرزندخوانده‏ای بود که پدر و مادر خوانده فاقد فرزند، در زمان حیات خود، او را به فرزندی می‏پذیرفتند.
دوم: «فرزندخوانده قهری» زن ممتازه یا دختر منحصر متوفایی بود که آن متوفی برادر یا پسری نداشت که در این صورت آن زن یا دختر بدون اراده و به طور قهری فرزندخوانده متوفی محسوب می‏گردید.
سوم: فرزندخوانده‏ای که ورثه متوفای بدون اولاد بعد از فوتش برای او انتخاب می‏کردند.
فرزندخوانده از هر نوع که بود به قائم مقامی متوفی، مراسم مذهبی را انجام می‏داد و تمام اختیارات و قدرت متوفی به فرزند خوانده وی انتقال می‏یافت.
در بین اقوام و قبایل عرب و شبه جزیره عربستان قبل از ظهور اسلام تبنّی و فرزندخواندگی مرسوم بود و فرزندخوانده «دُعی» نامیده می‏شد.
قبایل و اعراب بدوی در صحرای سوزان عربستان به شکل چادرنشینی زندگی می‏کردند و غالب قبایل عرب با توجّه به موقعیّت مکان و سرزمین خشک و بی‏آب و علف، زندگی مناسبی نداشتند و قتل و غارت، بویژه هجوم به کاروان‏ها و غارت اموال آنها برای امرار معاش امری عادی تلقی می‏شد و چون اقوام و کاروان‏ها و خانواده‏هادر معرض تهاجم و غارت قرار می‏گرفتند، داشتن نیروی تهاجمی یا دفاعی امر ضروری به حساب می‏آمد و برای تأمین این نیاز و ایجاد اقتدار لازم در نظر قبایل، پسر از بعد نیروی جنگی، ارزش فراوانی داشت؛ ولی دختر موجودی ناتوان بود که نه قدرت دفاعی داشت و نه قادر بود به قبیله یا کاروانی حمله و اموال آنها را برای امرار معاش به غارت ببرد، بلکه به عکس در آن موقعیّت زمانی و مکانی در معرض تجاوز مهاجمان قرار می‏گرفت. بنابراین اعضای قبیله برای محافظت از دختر ضمن مصرف کردن بخشی از نیرویشان، از تحصیل معاش نیز باز می‏ماندند. دختر از دیدگاه آنان موجودی مزاحم بود و اعراب از تولد دختر نه تنها خوشحال نمی‏شدند، بلکه فوق‏العاده عصبانی و خشمگین می‏شدند و از ترس هتک حیثیّت و شرافت خانوادگی ناشی از ربوده شدن دختر و تجاوز به وی، دختران معصوم و بی‏پناه را زنده‏به‏گور می‏کردند؛ امّا با ولادت پسر جشن می‏گرفتند و شادی می‏کردند. آنها هر چه بیشتر صاحب پسر می‏شدند بر قدرت آنها افزوده می‏شد و اگر خانواده‏ای پسر نداشت یا تعداد آنها کم بود، از طریق فرزندخواندگی این کمبود را جبران می‏کرد؛ لذا داشتن پسرخوانده امری پسندیده به شمار می‏آمد و بین پدرخوانده و فرزندخوانده یا مادرخوانده و پسرخوانده براساس سنت دیرینه روابطی وجود داشت و ضوابطی حاکم بود؛ از جمله اینکه، فرزندخوانده از پذیرنده فرزند ارث می‏برد و زوجه فرزندخوانده مثل زوجه فرزند واقعی عروس پدرخوانده محسوب می‏گردید؛ پس ازدواج پدرخوانده با زوجه پسرخوانده مباح و مجاز نبود. بنابراین اگر فرزندخوانده‏ای زوجه خود را طلاق می‏داد و یا در اثر فوت یا کشته شدن فرزندخوانده زوجه‏اش بیوه می‏شد، پدرخوانده مجاز نبود با زن پسرخوانده ازدواج کند که این طرز تفکّر در میان مردم قوت داشت و در ابتدای پیدایش اسلام نیز با شدت و تعصّب فراوان رعایت می‏گردید ولی با رشد و توسعه اسلام در زمینه‏های مختلف اجتماعی از جمله در فرزندخواندگی تحوّلاتی به وجود آمد و بنابر قولی فرزندخواندگی در اسلام منسوخ گردید. اساس تلاش اسلام و پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر شکستن بت‏های نفس و نابود کردن بسیاری از معیارهای غلط دوران جاهلیّت و جایگزین کردن ارزش‏های واقعی و کرامت‏های انسانی بر مفاخر واهی قبیله‏ای و عشیره‏ای و برتری دادن تقوا بر قدرت مادّی و ظاهری و استقرار عدالت وریشه‏کن کردن اختلاف طبقاتی استوار بود و برای نیل به این اهداف، پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله طرق مختلفی را می‏پیمود و از ابزار متفاوتی استفاده می‏کرد. از جمله اقدام ایشان برای استوار کردن عقیده «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللَّهِ اَتْقیکُمْ» این بود که از زینب ـ دختر عمه خود، که مادرش از قبیله قریش و پدرش از قبیله معروف اسدی بودـ برای زید فرزندخوانده خود خواستگاری کرد. زیدبن‏شراحیل کلبی از قبیله بنی‏عبدود به روایتی بَرده و اسیری بود که شخصی بنام حکیم‏بن‏خرام از بازار عُکاظ خریداری و در مکّه به خدیجه همسر پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فروخت و خدیجه زید را به همسر خود بخشیده بود که بعد از مدّتی این غلام آزاد شد و پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله او را به فرزندخواندگی پذیرفت. 
همان طور که گفته شد، پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از زینب که زنی صاحب جمال بود، برای زید، فرزندخوانده خود که مردم عرب او را زیدبن محمد می‏نامیدند، خواستگاری کرد و بعد از رفع توهماتی که پیش آمده بود، زینب به ازدواج زید درآمد. ولی شاید به این علت که جامعه آن زمان و طرز تفکّر مردم هنوز آمادگی پذیرش فکر بلند پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را نداشت، این وصلت ادامه نیافت و بعد از مدتی بین زید و زینب اختلاف پیش آمد و توصیه پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر ادامه زندگی این دو نفر مفید واقع نشد و سرانجام زید و زینب از هم جدا شدند و بعد از وقوع طلاق و انقضای عده، پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بنا بر عللی تصمیم گرفت زینب را به ازدواج خود درآورد. بدین منظور زید را برای این خواستگاری مأمور کرد. بعد از وقوع ازدواج بین پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و زینب ـ که در نظر اعراب نوعی خرق عادت بودـ مورد اعتراض شدید مردم، خصوصا دشمنان پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله گردید و بر او خرده گرفتند که چرا پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر خلاف رسم عرب با عروس خود ازدواج کرده ولی ما را از آن نهی می‏کند.
پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در برابر اعتراضات شدید مردم و در دفاع از عمل خود فرمودند: من پسری ندارم تا عروس داشته باشم و چون زید فرزند صلبی من نیست، خرق عادت نشده و در نتیجه با عروس خود ازدواج نکرده‏ام؛ چرا که فرزندخوانده فرزند نیست.
آیه کریمه 40 از سوره احزاب در این زمینه می‏فرماید: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول‏اللّه و خاتم النّبیّین و کان اللّه بکل شی‏ء علیما» و همچنین در آیه 4 همان سوره ذکر شده است: «...ما جعل ادعیائکم ابنائکم ذلکم قولکم بافواهکم و اللّه یقول الحق و هو یهدی السبیل» و در آیه 5 همین سوره چنین آمده است: «ادعوهم لابائهم هو اقسط عنداللّه فان لم تعلموا آبائهم فاخوانکم فی‏الدین و موالیکم...». در دو آیه اخیر تصریح شده که فرزندخواندگان شما فرزند واقعی و صلبی شما نیستند و آنچه شما می‏گویید و چنین طفلی را فرزند خود یا دیگران می‏نامید، واقعیّت ندارد. باید فرزندخوانده‏ها را به نام پدران واقعی آنها بنامید که درست و واقعیّت همین است و اگر پدر آنها مشخص نباشد، این گونه افراد برادران دینی و دوستان و یاوران شما تلقی می‏گردند. در آیه 37 همین سوره ازدواج با مطلقه یا بیوه فرزندخوانده مباح و مجاز شمرده شده است.
با توجه به آنچه گفته شد، ممکن است تصوّر شود که فرزندخواندگی در اسلام به طور کلی منسوخ شده است، ولی به نظر می‏رسد با توجه به دلایل زیر برداشت فوق مخدوش است:
اولاً: در حقوق اسلام فرزندخواندگی و داشتن فرزندخوانده ممنوع نشده و نمی‏توان دلیل محکمی بر ممنوعیّت آن ارائه کرد.
ثانیا: آیات 4 و 37 سوره احزاب در مقام بیان واقعیّت است تا آنچه خلاف حقیقت در ذهن مردم نسبت به فرزندان واقعی و فرزندخواندگان به وجود آمده بود تفکیک و متمایز گردد و تفاوت دو نوع فرزند روشن شود؛ لذا شارع در مقام الغاء فرزندخواندگان نبوده است.
ثالثا: اگر با توجه به آیات 4 و 37 مذکور، تردیدی در اباحه و حرمت فرزندخواندگی به وجود آید، طبق قاعده عقلی و شرعی اصالة الاباحه، داشتن فرزندخوانده امری مباح است.
رابعا: تغییر آثار حقوقی فرزندخواندگی مرسوم در دوره جاهلیّت دلالت بر نسخ کامل آن ندارد.
خامسا: ذکر فرزندخوانده و جواز ازدواج با زنان فرزندخوانده در آیه 37 سوره احزاب که به دنبال آیه 4 آن سوره نازل گردیده است، دلالت بر ابقای نهاد فرزندخواندگی دارد و الاّ در صورت منسوخ بودن فرزندخواندگی، مطرح کردن دوباره آن از طرف شارع زینبده نیست. ضمنا مفهوم قسمت اخیر آیه 23 سوره نساء: «...و حلائل ابنائکم الذین من اصلابکم...» که ازدواج با زن پسر صلبی بر پدر حرام گردیده، مؤید بقای فرزندخواندگی است.
سادسا: پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از نزول آیات مربوط به فرزندخواندگی، زید را از خانواده خود طرد نکرد و هیچ گونه اخلالی در روابط عاطفی موجود بین زید و پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تا زمانی که زید در قید حیات بود به وجود نیامد که خود دلالت بر وجود و بقای این نهاد حقوقی است.
 فواید فرزندخواندگی
فرزندخواندگی در شرایط کنونی و جوامع امروزی، برای استحکام و گرمی بخشیدن به کانون خانواده‏های بدون اولاد و سالم سازی جامعه و رفع مشکلات روحی اطفال بدون سرپرست و کاستن ناهنجاری‏های روانی زن و شوهری که از نعمت فرزنددارشدن محروم هستند، نقش و فایده چشمگیری دارد و از بار مسؤولیت دولت نیز کاسته خواهد شد.
روانشناسان و جامعه‏شناسان جهان عقیده دارند: بهترین محیط برای پرورش روح کودکان و تلطیف عواطف آنان، محیط خانه و مجموعه خانواده است. کودک علاوه بر غذا و لباس، نیاز به محبت دارد و اطفالی که از نعمت خانواده و گرمی و محبت آن محروم هستند و در محیط‏های شبانه‏روزی نظیر شیرخوارگاه‏ها و پرورشگاه‏ها و مراکز دیگر زندگی می‏کنند، غالبا به اختلال و عقب افتادگی فکری و ذهنی و ناراحتی‏های عصبی مبتلا می‏گردند؛ زیرا محبت به مثابه یک قاشق عسل است که اگر به یک نفر خورانده شود، طعم و شیرینی و نیروبخشی آن محسوس است و اگر آن را در ده یا بیست لیتر آب مخلوط کنند، اثر و فایده خود را از دست خواهد داد و کسانی که آن را می‏چشند طعم و شیرینی یا انرژی آن را دریافت نخواهند کرد. بنابراین محبت یک زن یا مرد قادر است فقط روح یک یا دو کودک را ارضا کند، ولی به حال پنجاه کودک در یک پرورشگاه، مفید نخواهد بود؛ و بفرض که لبخندی بر لب سرپرستان و مربیان پرورشگاه به طور مصنوعی ظاهر شود، این لبخند قادر به تلطیف و پرورش احساس و عواطف آن همه کودک نخواهد بود. به همین دلیل، بسیاری از متفکّران و روانشناسان قدیم و جدید، خانواده را بهترین محیط برای رشد جسم و روح اطفال می‏دانند و پرورشگاه‏ها را برای کودکان در حکم زندان و تبعیدگاه تلقّی می‏کنند که این امر مورد توجّه اسلام نیز قرار گرفته و نگاهداری اطفال بی‏سرپرست و ایتام در مکان‏های عمومی و تأمین غذا و لباس آنان را کافی و مفید نمی‏داند و توصیه اکید دارد که این گونه اطفال در خانواده‏ها رشد کنند و به آنها با محبت رفتار شود. در این زمینه پیغمبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «خیر بیوتکم بیت فیه یتیم یحسن الیه و شرّ بیوتکم بیت یساء الیه؛ بهترین خانه آن خانه‏ای است که در آن به یتیمی محبت شود و بدترین آن، خانه‏ای است که با یتیمی بدرفتاری شود.»
حضرت علی علیه‏السلام در فرمان تاریخی خود به مالک اشتر دستور می‏دهد تا مواظب یتیمان باشد و به وضع آنان رسیدگی کند. نیز در وصیّت خود به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمود: «یتیمان را گرسنه نگذارید و مواظب باشید که در اثر بی‏سرپرستی تباه نگردند.» فال، بویژه اطفال بی‏سرپرست به علت آمادگی فراوان در پذیرش خوب و بد، اگر در محیط نامساعد قرار گیرند، فاسد و تباه خواهند شد و اگر طعم محبت را نچشند دچار عقده‏های روانی خواهند گشت که ضرر آن متوجّه جامعه‏ای می‏شود که چنین اطفالی در محیط نامناسب آن رشد کرده و وارد زنجیره فعال اجتماع می‏شوند و چون انسان در ابتدا شقی و فاسد خلق نشده است و چنانچه قرآن می‏فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم»، بنابراین محیط زندگی و تربیتی عواملی است که در طفل اثر می‏گذارد و او را فاسق یا شایسته تربیت و وارد جامعه می‏کند.


همان طور که اشاره شد، نهاد فرزندخواندگی علاوه بر فوایدی که برای فرزندخوانده دارد، برای استحکام بخشیدن اساس خانواده و از بین بردن ناهنجاری‏های آشکار و پنهان زن و شوهری که از داشتن فرزند واقعی محروم مانده‏اند بسیار کارساز است و زن و شوهری که فاقد فرزند هستند، ولی با عشق و علاقه، زندگی مشترک را ادامه می‏دهند، از طریق پذیرش کودکی در خانواده خود، غم پنهانی این محرومیّت را به فراموشی می‏سپرند یا از سنگینی و فشار آن می‏کاهند و طفل بیگناه حاصل از عوامل طبیعی یا غیرطبیعی همانند فرزند واقعی در پناه این خانواده به نحو مطلوب رشد کرده وارد جامعه می‏شود؛ بنابراین فرزندخواندگی در سالم‏سازی خانواده و ایجاد روح تازه و رونق بیشتر به زندگی زناشویی، کمک مؤثری خواهد کرد و به تجربه ثابت شده است که چنان رابطه عاطفی عمیقی بین فرزندخوانده و پدر و مادرخوانده ایجاد خواهد شد که فاصله بین فرزند واقعی و ظاهری بکلی محو می‏گردد و زن و شوهر فراموش می‏کنند که طفل مزبور فرزند واقعی آنها نیست؛ لذا علاقه‏مندان به داشتن فرزند می‏توانند این کمبود را به طریق فرزندخواندگی جبران و سعادت کانون زناشویی را تکمیل نمایند.
در فایده اجتماعی‏فرزندخواندگی نیز تردیدی نیست؛ زیرا وقتی اطفال بدون سرپرست جذب خانواده شوند و در محیط مناسب رشد کنند، در آینده جوانانی متعادل و دور از ناهنجاری‏های روحی، فعالانه وارد جامعه می‏شوند که از نظر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افرادی مفید و ارزنده خواهند بود؛ ضمن اینکه از مشکلات دولت نیز در زمینه نگاهداری اولیه و تربیت ادوار مختلف این گونه اطفال کاسته می‏شود.


البته این نهاد مفید حقوقی ممکن است گاهی مورد سوءاستفاده قرارگیرد و بندرت مورد بهره‏برداری اقتصادی و غیره قرارگیرد که این گونه سوءاستفاده‏ها در تمام نهادهای مفید از جمله نهاد مقدس نکاح امکان‏پذیر است. بنابراین به بهانه مفسده احتمالی نمی‏توان از این نهاد مفید و مهم چشم پوشید و از آن در جهت پیشبرد اهداف اجتماعی استفاده نکرد. برای جلوگیری از سوءاستفاده احتمالی و مفاسد آن باید در تنظیم قوانین و مقررات مربوط دقّت کافی به کار رود و نوعی نظارت ولو به طور غیرمستقیم در جهت حمایت از کودکان بی‏پناه که تحت سرپرستی خانواده‏ها قرار می‏گیرند اعمال گردد.
در شماره بعد، پیرامون فرزندخواندگی در حقوق کنونی ایران سخن خواهیم گفت.


فرزند خواندگی در قانون ایران

در ایران سال 1353، با اقتباس از حقوق کشورهای اروپایی به خصوص کشور فرانسه، قانون فرزندخواندگی به تصویب رسید؛ اما چون پس از انقلاب ‌اسلامی قانون کشور ما برگرفته از فقه شیعه بوده و اسلام فرزند‌خواندگی به صورتی که در نظام حقوقی فرانسه متدوال است، مجاز نمی‌شناسد، در نتیجه نام آن را "قانون حمایت از کودکان بی‌سرپرست" گذاردند و این نهاد اخیراً در موارد زیادی با کنوانسیون حقوق کودک هماهنگ است.

به موجب بند دوم از اصل بیست ویکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت موظف به حمایت از مادران و کودکان بی‌سرپرست گردیده و قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست مصوب 1353 نیز به منظور تأمین منافع مادی و معنوی آنان‌، شرایط خاصی را برای خانواده‌هایی که می‌خواهند سرپرستی اطفال بدون سرپرست را به عهده بگیرند، وضع نموده است. این قانون شامل 17 ماده وچندین تبصره است. 

ماده 1 این قانون یکی از ملاک‌های سرپرستی را اقامت در ایران لحاظ کرده است و ماده 11 قانون مذکور، وظایف و تکالیف سرپرست طفل تحت سرپرستی او را از لحاظ نگاهداری و تربیت و نفقه واحترام، نظیر حقوق و تکالیف اولاد و پدرو مادر، قرار داده است. 

بنابر بند 1 ماده 16 قانون مذکور نیز، در صورتی که سوءرفتار یا عدم اهلیت و شایستگی هر یک از زوجین سرپرست برای نگاهداری و تربیت طفل تحت سرپرستی محرز باشد، به تقاضای دادستان، سمت سرپرستی قابل فسخ است. ماده 14 قانون مذکور مقرر می‌دارد‌: «مفاد حکم قطعی سرپرستی به اداره ثبت احوال ابلاغ و در اسناد سجلی زوجین سرپرست و طفل درج‌، و شناسنامه جدیدی برای طفل فقط با مشخصات زوجین سرپرست و نام خانوادگی زوج صادر خواهد شد.» همچنین به موجب ماده واحده مصوب 62/8/1 { قانون تأمین زنان و کودکان بی‌سرپرست}‌، دولت نسبت به تضمین بیمه و رفاه زنان وکودکان بی‌سرپرست، مکلف گردیده است‌. 

صدور حکم قطعی سرپرستی و حتی صدور شناسنامه جدید برای طفل با مشخصات زوجین سرپرست و نام‌خانوادگی زوج، موجب قطع رابطه خویشاوندی طفل با پدر و مادر واقعی وی نخواهد شد‌، بلکه‌، بند 3 از ماده 16 این قانون، امکان فسخ سرپرستی در اثر توافق با پدر و مادر واقعی طفل را مطرح نموده است. بنابراین حکم سرپرستی به هیچ وجه آثار قرابت کودک با ابوین و بستگان واقعی وی را زایل نمی‌سازد و تمام آثار قانونی قرابت واقعی از قبیل منع ازدواج با اقارب نسبی و رضاعی و ارث بردن فرزند از ابوین واقعی و اقارب و متقابلاً ارث بردن نام‌بردگان از فرزند‌، همچنان باقی خواهد بود.


تفاوت های قانون سال1353 با لایحه جدید
بر این اساس:
1.    فرزندخوانده نمی‌تواند با خویشان نسبی و رضاعی خویش [در حدود ممنوعیت‌های قانونی] نکاح کند و حکم سرپرستی هیچ تغییری در منع قانون‌گذاری نمی‌دهد.

2.    فرزندخوانده از اقوام [واقعی] خود ارث می‌برد و ترکه او نیز‌ با رعایت قواعد ارث‌، به آنان می‌رسد‌، لیکن هرگاه عین اموالی که زوج سرپرست به فرزندخوانده بخشیده‌اند موجود باشد‌، به خودشان باز می‌گردد و جزء ترکه به وارث منتقل نمی‌شود.

3.    احکام مربوط به الزام انفاق در روابط بین فرزندخوانده و پدر و مادر و اجداد واقعی اجراء می‌شود، اما زمانی که کودک به سرپرستی نیاز دارد‌، زوجین سرپرست در اجرای این تکلیف مقدم بر آنان هستند‌. 

قانون "حمایت از کودکان بدون سرپرست" 38 سال پیش تصویب شده و به هیچ وجه پاسخگوی نیاز امروز جامعه ما نبود، به همین جهت لایحه جدیدی تحت عنوان "حمایت از کودکان ونوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست" سال 88 به مجلس فرستاده شده و در سال 92 به تصویب رسید که به نمونه‌هایی از تفاوت آن با قانون سال 1353می‌پردازیم.

1.    سن فرزندخواندگی در این قانون از 12 سال به 16 سال افزایش می‌یابد که با توجه به تغییر عنوان قانون، نوجوانان نیز علاوه بر کودکان مشمول این قانون واقع می‌شوند.

2.    در قانون قبلی کودکانی قابل واگذاری از سوی بهزیستی بودند که 3 سال از سرپرستی آنها در بهزیستی گذشته باشد. این زمان در قانون جدید به 2 سال کاهش می‌یابد‌؛ زیرا هر سال که می‌گذرد شانس فرزندخواندگی یک کودک با افزایش سن کاهش می‌یابد چون اکثر والدین‌، متقاضی و خواستار داشتن کودکان خردسال‌تر هستند.

3.    در قانون سال1353، فرزندخوانده فقط به والدینی داده می‌شود که حداقل 5 سال از ازدواج آنها گذشته باشد و صاحب فرزند نشده باشند، اما در لایحه جدید باز هم اولویت اول با این گروه است، اما در اولویت دوم خانواده‌هایی که یک فرزند داشته باشند و به عللی دیگر صاحب فرزند نمی‌شوند قرار می‌گیرند. در این قانون گروه سومی که در اولویت بعدی دریافت فرزندخوانده هستند‌، زنان و دختران مجردی‌اند که از موقعیت و جایگاه مطلوب اقتصادی و اجتماعی برخوردارند، اما به هر علت ازدواج نکرده‌اند‌. در این مورد شناسنامه کودک به نام فامیل مادر برای کودک صادر می‌شود. 

4.    عده زیادی از کودکان بهزیستی دارای پدر‌، مادر یا جد پدری هستند که به هر دلیل به علت زندان بودن آنها‌، طلاق‌، نداشتن صلاحیت یا هر علت دیگر در بهزیستی نگهداری می‌شوند و مطابق قانون امکان واگذاری به صورت سرپرستی موقت وجود ندارد؛ که در قانون جدید این مسئله حل شده است. براساس قانون مصوب سال 1353 تنها کودکی که فاقد پدر و مادر و جد پدری باشد یا 3 سال در مراکز بهزیستی نگهداری شده و والدین وی مراجعه نکرده باشند، می‌تواند به فرزند‌خواندگی سپرده شود؛ اما لایحه اصلاحیه قانون حمایت از کودکان بی‌سرپرست، کودکانی را که والدین آنها صلاحیت نگهداری از فرزند را ندارند یا کودکی که جد پدری یا مادری آنها توانایی، علاقه و امکانات نگهداری از وی را ندارد نیز مشمول فرزند‌خواندگی قرار داده است و در عنوان این لایحه اشاره شده لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست.

5.    در قالب کلی قانون فرزندخواندگی، پیش از اصلاح قانونی که 38 سال از اجرای آن می‌گذشت و مواد قانونی به روزشده‌ای نداشت، افرادی که اقدام به سرپرستی یکی از کودکان بهزیستی می‌کردند، با شرایط و مقررات پیچیده‌ای روبرو بودند که گاهی اوقات آنها را از انجام این کار باز می‌داشت. قانون جدید راهی برای تسهیل مقررات سرپرستی کودکان است که به دنبال اجرای آن، پیامدهای مطلوبی مانند کاهش تعداد کودکان در مراکز بهزیستی و همچنین کاهش بزهکاری خواهد داشت.

6.    محوری‌ترین مسئله در قانون جدید این است که بهزیستی بتواند سرپرستی کودکان را به نیابت خود از دفتر مقام معظم رهبری به افراد متولی واگذار کند، که موجب سرعت مراحل اداری برای و به سرانجام رساندن موضوع کمک کرده و والدین بیشتری را تشویق به این امر کند.

7.    در قانون 1353 یکی از شریط والدین سرپرست اقامت در ایران بود که در این لایحه جدید این شرط مرتفع شده است.

8.    طبق احکام فقهی، فرزندخوانده در حکم فرزند واقعی نیست پس ارث و نفقه او هم واجب نخواهد بود. مطابق ماده 5 قانون 1353 باید زوج سرپرست اطمینان بدهند که در صورت افت خود، هزینه تربیت و نگهداری طفل تأمین خواهد بود و بر دادن یک سوم اموال والدین به فرزند خوانده از طریق دفترخانه‌های رسمی یا مراجع قضایی صلح صورت می‌گرفت. افتتاح حساب پس‌انداز، بیمه آتیه یا روش‌های قانونی اطمینان بخش دیگر نیز می‌توانند از راهکارهایی باشند که به موازات صلح اموال انجام می‌شود. در لایحه جدید ذیل ماده 14 و 15 به تفصیل تأمین آتیه کودک لحاظ شده و برخی موانعی که اختصار ماده 5 پیش روی خانوادها می‌گذاشت را مرتفع نمود؛ مثلاً در ماده 14 اشاره شده است در جای که دادگاه تشخیص دهد که تضمین عینی از درخواست‌کننده‌ها ممکن یا مصلحت نیست و سرپرستی کودک یا نوجوان ضرورت داشته، دستور اخذ تعهد کتبی به تملک بخشی از اموال یا حقوق در آینده را صادر می‌کند. 

9.    در ماده 14 قانون مصوب 53 ذکر شده که پس از قطعیت حکم سرپرستی، فرزندخوانده از نام‌خانوادگی پدرخوانده استفاده خواهد کرد و به همین منظور حکم قطعی سرپرستی طفل از طریق دفتر دادگاه صادرکننده حکم بدوی به اداره ثبت احوال ابلاغ می‌شود تا مفاد حکم در اسناد سجلی زوجین سرپرست وطفل درج و شناسنامه جدیدی برای طفل با مشخصات زوجین سرپرست ونام خانوادگی زوج صادر شود. در ماده 22 لایحه جدید آمده است که پس از صدور حکم قطعی سرپرستی از سوی دادگاه‌، اداره ثبت احوال مکلف است مطابق آیین‌نامه‌ای که با همکاری سازمان تنظیم می‌شود، نسبت به اصلاح شناسنامه سرپرستان و صدور شناسنامه جدید برای کودک یا نوجوان با حفظ سوابق هویت و نسب واقعی آنان در ستاد مرکزی سازمان ثبت احوال کشور اقدام نماید. نمایندگان مجلس برای تأمین نظر شورای نگهبان و رفع ایراد از ماده‌ 22 این لایحه را بدین شرح اصلاح نمودند:

بعد از صدور حکم قطعی سرپرستی، مفاد حکم از سوی دادگاه به اداره‌ ثبت احوال و اداره‌ بهزیستی مربوط ابلاغ می‌شود. اداره‌ ثبت احوال مکلف است نام و نام‌خوانوادگی و یا نوجوان تحت سرپرستی و همچنین مفاد حکم سرپرستی را در اسناد سجلی و شناسنامه‌ سرپرست یا زوجین سرپرست وارد کند.

به موجب این مصوبه، اداره‌ ثبت احوال مکلف است شناسنامه‌ جدیدی برای کودک یا نوجوان تحت سرپرستی با درج نام و نام‌خانوادگی سرپرست یا زوجین سرپرست صادر و در قسمت توضیحات مفاد حکم سرپرستی و نام و نام‌خانوادگی والدین واقعی وی را در صورت مشخص بودن قید کند.

در تبصره‌ای از این ماده مقرر شد که کودک یا نوجوان می‌تواند پس از رسیدن به سن 18 سالگی تقاضای صدور شناسنامه‌ جدیدی را برای خود با درج نام والدین واقعی در صورت معلوم بودن یا نام‌خانوادگی مورد درخواست وی در صورت معلوم نبودن والدین واقعی از اداره‌ ثبت احوال بنماید.

10.    در تبصره ماده 27 لایحه جدید آمده است‌: ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعد از آن بین سرپرست و فرند خوانده ممنوع است. شورای نگهبان به این تبصره ایراد وارد کرده، زیرا بر اساس فقه شیعه والدین سرپرست به فرزند خوانده نامحرم هستند مگر آنکه به طریقی مانند رضاع یا صیغه محرمیت در صورت وجود شرایط محرمیت ایجاد شود و در غیر این صورت آنها نامحرم و مانعی در جهت ازدواج بینشان وجود ندارد؛ اما از نظر اخلاقی این مسئله صورت خوشی ندارد و شاید بتوان گفت ممکن است باعث برخی سوءاستفاده‌های اخلاقی شود. به همین علت نمایندگان در جهت رفع این اشکال و ایراد، این تبصره را به این شکل اصلاح کردند که ازدواج چه در زمان ضمانت و چه بعد از آن بین سرپرست و فرند خوانده‌ ممنوع است؛ مگر اینکه دادگاه صالح پس از اخذ نظر مشورتی سازمان، این امر را به مصلحت فرزند خوانده تشخیص دهد.

  یکی از مواد پرجنجال این لایحه ماده 27 است که ابتدا به ممنوعیت ازدواج پدرخوانده با فرزند وانده اشاره کرده بود که با ایراد شورای نگهبان، به این صورت اصلاح شد که "ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعد از آن بین سرپرست و فرزندخوانده ممنوع است؛ مگر آنکه دادگاه صالح پس از اخذ نظر مشورتی سازمان، این امر را به مصلحت فرزندخوانده تشخیص دهد." به نظر می‌رسد این ماده و تبصره اصلاحی آن را از دو جهت می توان مورد توجه قرار داد؛ یکی افکار عمومی و قشر عامه مردم که از فقه سررشته‌ای ندارند و دلیل این ماده قانونی را نمی‌دانند و با موج رسانه‌ای پیش آمده روبرو شده و می‌گویند مگر می‌شود انسان با دختری که چندین سال در آغوش خود بزرگ کرده ازدواج کند؟، و از طرف دیگر با نگاه فقهی اگر بنگریم همین که در ابتدا ماده اشاره به ممنوعیت ازدواج شده، خودش محل اشکال است؛ چون با توجه به فقه شیعه فرزندخوانده جزء محارم به حساب نمی‌آید و در نتیجه آنها می‌توانند با هم ازدواج کنند.
بسیاری از خانواده‌ها به فرزندخوانده نیاز دارند و بسیاری فرزندان نیازمند حمایت هستند؛ لذا به نظر من این تبصره ازدواج با فرزندخوانده نه عقلی است نه عرفی نه اخلاقی و به تبع آن شرع هم اصولاً نباید آن را بپذیرد. لذا فقها حداقل باید از باب مصالح اجتماعی راه‌حلی پیدا کنند و حکم ثانویه بدهند، چون این تبصره نه به مصلحت کودکان است نه خانواده‌ها. 
قانون مصوب 1353 داری 17 ماده بود و در این لایحه جدید به 37 ماده افزایش پیدا کرده است که مسیر 3 ساله‌ای را میان ایرادات شورای نگهبان و حل آنها توسط مجلس طی کرده است.

سرپرستی موقت (امین موقت)

سرپرستی موقت از کودکان تحت سرپرستی سازمان از روش های مؤثر جهت اجتناب از اقامت طولانی مدت کودکان در خانه‌های کودکان و نوجوانان(شبانه روزی) است. در این نوع مراقبت و پرورش با کودکانی که علیرغم دارا بودن جد پدری از سوی آنان ترک شده یا به سبب عدم صلاحیت اخلاقی سرپرستی موثری از سوی آن‌ها اعمال نمی شود. به صورت موقت تحت سرپرستی متقاضیان قرار می‌گیرند.  
کودکانی به فرزندی سپرده خواهند شد که والدین یا جد پدری آنها، شناخته شده نباشد. از طرف دیگر این کودکان باید تحت سرپرستی سازمان بهزیستی قرار گرفته باشند، به عبارتی قبل از سپردن کودکان به فرزندی این کودکان باید از طریق مراجع قضایی در اختیار سازمان بهزیستی قرار گیرند و مهمتر اینکه این کودکان باید به خانواده هایی سپرده شوند که قانون تعیین کرده است.

امور مربوط به فرزند خواندگی در هر استان فقط از طریق کمیته ستادی استان و توسط کمیته شبه خانواده استان انجام خواهد گرفت. اعضای این کمیته شامل مدیرکل بهزیستی استان، معاون امور اجتماعی، کارشناس شبه خانواده استان، کارشناس فرزند خواندگی، مددکار و کارشناس حقوقی استان است.

کودکانی را میتوان به عنوان فرزند خوانده انتخاب کرد که کلیه تلاشها و کوششهای حرفه ای جهت شناسایی والدین و بازگشت کودک به خانواده مؤثر واقع نگردیده باشد .

شرایط:

زن و شوهر داوطلب سرپرستی، ایرانی و مقیم ایران باشند.
پنج سال تمام از تاریخ ازدواج آنها گذشته و از این ازدواج صاحب فرزند نشده باشند .
سن یکی از زوجین حداقل سی سال باشد .
زوجین دارای محکومیت جزائی مؤثر بعلت ارتکاب جرائم عمدی و مهجور نباشد .
زوجین دارای صلاحیت اخلاقی باشند .
زوجین یا یکی از آنها دارای تمکن مالی باشند .
زوجین مبتلا به بیماری صعب العلاج نباشند .
زوجین معتاد به مواد الکلی یا مواد مخدر و سایر اعتیادات مضر نباشند .
هرگاه زوجین پزشکی نتوانند صاحب فرزند شوند معافیت از شرایط 2 و 3 به عهده دادگاه است .

مدارک مورد نیاز:

متقاضیان فرزند خواندگی باید تقاضای رسمی خود مبنی برفرزند پذیری را به سازمان بهزیستی اعلام نمایند. این تقاضا حتما باید به امضای متقاضیان رسیده وشامل نشانی وشماره تلفن متقاضیان باشد. گاهی متقاضیان شروع کار را از دادگاه آغاز می کنند و سپس به بهزیستی معرفی می شوند.

تصویر شناسنامه زوجین صفحه اول و دوم
تصویر سند ازدواج 
گواهی عدم بچه دار شدن از پزشک متخصص زنان و زایمان در مورد زوجه 
گواهی پزشکی قانونی مبنی بر عقیم بودن زوجین یا یکی از آنان 
ارائه حکم سرپرستی آزمایشی از مراجع قضایی 
گواهی برگ عدم سوء پیشینه کیفری زوجین 
گواهی سلامت جسم و روان از پزشک قانونی برای زوجین 
گواهی تمکن مالی، اعم از فیش حقوقی، فتوکپی سند منزل مسکونی، ماشین، ...
گواهی سلامت از پزشک مبنی بر عدم ابتلا به بیماری های صعب العلاج و واگیردار 
گواهی عدم اعتیاد

سازمان بهزیستی موظف است درصورت لزوم متقاضیان را برای دریافت گواهینامه های مورد نیاز به سازمان های ذیربط معرفی نماید.

مشاوره قبل از فرزندپذیری از موارد مهمی است که زوجین قبل از تشکیل کمیته فرزندخواندگی باید درآن شرکت نماید؛ نتیجه جلسات درپرونده درج گردد.

طرح پرونده درکمیته فرزندخواندگی:

چنانچه تصمیم کمیته مبنی برپذیرش متقاضیان باشد درلیست نوبت قرارمی گیرند و درصورت فرارسیدن نوبت جهت انتخاب فرزند به شیرخوارگاه معرفی می شوند.

درصورت انتخاب فرزند والدین متقاضی توسط بهزیستی استان به دادگاه صالحه جهت صدور قرار دوره آزمایشی (حکم سرپرستی موقت) معرفی خواهند شد.

پس از صدور حکم سرپرستی، کودک انتخابی طی صورتجلسه ای به والدین تحویل خواهد شد و مراتب به دادگاه مربوطه اعلام می شود.

درطی دوره آزمایشی 6 ماهه، باید حداقل سه بازدید از طرف مددکاران اجتماعی از خانواده فرزند پذیر به عمل آید.

درصورت تائید وضعیت مراقبت از فرزند و توانایی خانواده و حفظ منافع فرزند، گزارش نهایی تهیه و برای صدور حکم قطعی سرپرستی به دادگاه ذیربط منعکس می شود.

در مورد اخذ شناسنامه کودک با مشخصات والدین قانونی بعد از طی دوره شش ماهه آزمایشی وصدور حکم قطعی اقدام خواهد شد.

به منظور حفظ منافع فرزند، تامین آتیه وی و جبران عدم برخورداری فرزند از ارثیه والدین حقوقی، صلح یک سوم اموال والدین به فرزند خوانده از طریق دفتر خانه های رسمی و حتی مراجع قضایی انجام می پذیرد.

افتتاح حساب پس انداز، بیمه آتیه یا روش های اطمینان بخش دیگری نیز می توانند از راهکارهایی باشند که به موازات صلح اموال انجام گیرد.

حکم سرپرستی درصورت تشخیص سازمان بهزیستی مبنی برآسیب پذیری کودک و عدم شایستگی والدین قانونی یا مراجعه والدین حقیقی کودک با هماهنگی دادگاه قابل فسخ است .

موضوع فرزند خواندگی در قانون مدنی ایران پیش بینی نشده وقانون حمایت از کودکان بدون سرپرست مصوب سال 53 نخستین گام در تنظیم روابط حقوقی این کودکان با خانواده  محسوب میشود.

متاسفانه بر اساس قوانین فعلی،وضعیت فرزند خوانده در رابطه با ارث همانند وضعیت فرزند بیولوژیک نیست وفرزند خوانده از والدین سرپرست ارث نمیبرد.

گرچه در بقیه موارد نظیر تربیت وتعهد به تامین پوشاک،غذا ،شرایط تحصیلی واز همه مهمتر عشق ورزیدن به  فرزند،حتی در قانون هم تفاوتی بین فرزند خوانده وفرزند بیولوژیک وجود ندارد و در تعهد نامه ای که زوجین باید آنرا امضا وتعهد نمایند نیز این موضوع ذکر شده وبر عهده والدین میباشد.

ضمنا لازم به ذکر است که امکان فسخ فرزند خواندگی در 3 حالت وجود دارد:

1.بر اساس نظر دادستان مبنی بر سوءرفتار یا عدم صلاحیت زوجین

2.بنا بر درخواست زوجین مبنی بر وجود نقیصه در فرزند خوانده به نحوی که قابل تحمل برای آنان نباشد

3.به خواست فرزند خوانده و بر اساس توافق بین والدین بیولوژیک و سر پرست

باید توجه داشت که فرزند خواندگی و صدور شناسنامه به نام خانوادگی سرپرست رابطه شخص با والدین بیولوژیک را نفی نکرده وهمه قوانین ارث بین فرزند خوانده ووالدین وخویشان بیولوژیک وی بر قرار میباشد.

بر اساس قوانین سازمان بهزیستی ارائه گواهی تمکن مالی در زمان ارائه درخواست ضروری است وشامل فیش حقوقی،سند ملک ،ماشین و.. میباشد.

به منظور حفظ حقوق فرزند خوانده وبه منظور جبران عدم بر خورداری وی از ارثیه والدین حقوقی،آنان باید یک سوم اموال خود را از طریق دفتر خانه های رسمی  به فرزند خوانده صلح کنند.

مسلما افتتاح هر گونه حساب پس انداز،بیمه آتیه و... به موازات صلح اموال به تامین منافع مادی فرزند خوانده کمک میکند.

قاضی بیشتر به افراد توجه میکند تا مادیات .اگر شرایط اولیه یه زندگی مناسب برای کودک فراهم باشد وپدر ومادر از سلامت روح وروان وشرایط اجتماعی مناسب بر خوردار باشند، دادگاه به علت نداشتن خانه برایشان مانع ایجاد نمیکند.

پی‌نوشت و منابع
1.    غمامی سید محمد مهدی – فرزند‌خواندگی در خانواده رومی –ژرمنی با بررسی تطبیقی در حقوق آلمان وفرانسه " ماهنامه کانون.


2.    مبین حجت، تحولات فرزند‌خواندگی در نظام حقوقی اسلام ،ایران و فرانسه www.govah.net.؛ توسلی نایینی منوچهر، فرزند‌خواندگی مطالعه تطبیقی درفقه امامیه، حقوق ایران و فرانسه.

3.    آقای دکتر کاتوزیان بدوا اعتقاد دارند که ایجاد قرابت مجازی جهت انفاق به فرزندان با زوال ضغر سن فرزند خوانده از بین نمی رود و فرزند خوانده تا زمان وجود رابطه فرزند‌خواندگی از انفاق والدین حکمی خود بهره مند خواهد شد لیکن در خصوص قرابت واقعی ایشان اعتقاد دارند که به واسطه فرزند‌خواندگی قرابتی بین فرزند خوانده و پدر خوانده و مادر خوانده ایجاد نمی گردد اما در اصل عدم قرابت‌، ممنوعیت نکاح بین پدر خوانده و مادر خوانده با فرزند خوانده را به عنوان استثناء (به دلیل مغایرت با اخلاق عمومی)از شمول اصل یاد شده خارج می سازد حقوق مدنی –خانواده ،روابط والدین با فرزندان ج 2 ص 395و 399

4.    کودکان بی‌سرپرستی که فاقد ولی وسرپرست هستند بر اساس قاعده فقهی" الحاکم ولی من لا ولی له "حاکم شرعی ولی و سرپرست آنها است مانند کودکانی که در بهزیستی هستندکه در لایحه جدید به اجازه مقام معظم رهبری سرپرستی این کودکان به صورت نیابتی به بهزیستی واگذار شد تا مراحل فرزند‌خواندگی آنها تسهیل شود.

5.    کاتوزیان ناصر، دوره مقدماتی حقوق خانواده،ص 453. 

  • ۹۴/۱۱/۱۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی